عشق من،
یک بار با تو گفتم که عشق،
شاه راه بزرگ انسانیت است …
پس در میان مرز های عشق،
هیچ چیز پست، هیچ چیز حقیر،
هیچ چیز شرم آور راه ندارد .
عشق می ورزیم تا چیزی که میان حیوانات
به صورت غریزی حیوانی صورت می پذیرد،
میان ما به صورت موضوعی بشری،
موضوعی بر اساس انتخاب دو روح
به صورت موضوعی که بر پایه ی
همه ی ادراکات انسانی، قلبی و خدایی
استوار شده باشد صورت بگیرد؛
این است که همیشه با تو می گویم :
تو را دوست می دارم ...
در این کلام بزرگی که روح ها و تن های ما را
برای همیشه یکی می کند،
بر کلمه ی تو تکیه می کنم
نه بر لغت دوست داشتن؛
زیرا که در اینجا، آنچه شایان اهمیت است،
تو است ... تو را دوست دارم ،
و برای اینکه بدانی درباره ی تو چه می اندیشم
از دوست داشتن، از این لغت بزرگ مدد می گیرم …
از کتاب : مثل خون در رگ های من ...