جمعه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۴ - 14:14 - م-ب -
امشب شبی پر درد و دلم در حسرت تو لحظه لحظه بیقرار
بی قرار به بلندای شب های زمستانی بلند، تاریک و تار
نمی دانم چرا دل به تو دادم،تویی که برای غیر شدی یار
خدایا این چه عشقی بود ،در میانه راه دادی به من زار
عشق دست رد زد به نگاهم،محبتم چه بیرنگ بود برای نگار
تو آنقدر در چشمانم زیبایی که قلبم با نبودت نمی آید کنار
گمانم دل در اندیشه سودای سراب است وتو در فکر وفای به اغیار