سه شنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۲ - 14:56 - م-ب -
-
چه خوب است پر کشیدن در اوج آسمانها در هوای دوست
-
چه خوب است دردکشیدن به هوای سر کویش
-
نمی دانم چه بنویسم از سوز دلم،سوزی که مرا به رسوایی می کشاند،آتشی که افروخته گلی در سینه ام ،چنان پرو بالم دادکه به اوج آسمان رسیدم
-
چه بگویم از افتادن از اوج آسمان، چه بگویم از قطع کردن بال هایم
-
ولی می گویم تو به من پر پرواز دادی، می گویم تو پر پروازم را قطع کردی،گرچه افتاده ام و غرورم شکسته و نای پریدن ندارم ولی بدون بال هم می توانم پرواز کنم می توانم بگویم که هنوز عاشق پریدنم و تو را که بال هایم را شکستی می پرستم کاش زمانی بال هایم را شکسته بودی که به اوج آسمانها نرسیده بودم جلوه جمال تو را ندیده بودم،حال بدون بال همیشه درآرزوی پروازم ولی دگر پری برای پرواز نمانده .
-
تویی که به شکستن بال هایم افتخار می کنی ،تویی که پر پرواز دادنم را انکار می کنی،تویی که ... را مخفی می کنی و انکار، می گویم بی نهایت...