یکشنبه پانزدهم دی ۱۳۹۲ - 12:0 - م-ب -
پرندهها موجودات خوشخیالی هستند
میدانند پاییز از راه میرسد
میدانند باد میوزد،
باران میبارد
اما خاطراتشان را میسازند...
پرندهها همهچیز را میدانند...
اما، هر پاییز که میشود
قلبشان را برمیدارند و
به بهار دیگری کوچ میکنند... دنیا آنقدرها هم کوچک نیست
که بتوانی صداها را به خاطر بسپاری
و یادت بماند که در کدام خیابان،
روی کدام درخت
پرندهای غمگین میخواند...
دنیا آن قدرها کوچک نیست
که آدمها را با هم اشتباه نگیری
و بدانی دستی که عشق را میان موهای تو میریزد
همان دستیست
که به نشانه تسلیم بالا میرود
و با تکان از پشت پنجره قطاری از تو دور میشود...
نه، دنیا کوچک نیست
و گرنه من هر روز نشانی خانهات را گم نمیکردم
و لابهلای سطرهای غمگین زندگی
به دنبالِ دستهای تو نمیگشتم...
دنیا اگر کوچک بود
کوه هم به کوه میرسید
من و تو که جای خود داریم...
دنیا آنقدرها هم کوچک نیست
که بتوانی صداها را به خاطر بسپاری
روی کدام درخت
پرندهای غمگین میخواند...
دنیا آن قدرها کوچک نیست
(ملک دار)